روس ها:بارون دوید
«بارون کلمنت اوگوستوس دوبد»، نایب اول سفارت روسیه ی تزاری در تهران و سیاح ایران گرد مشهور روسیه به هنگامی که درتهران مشغول خدمت درسفارت روسیه بود علاقمند به دیدار آثارتاریخی جنوب ایران شد.
اوخود می نویسد:«درطول اقامتم درایران پیوسته شیرین ترین آرزویم آن بود تا به سیاحت آثار باستانی تخت جمشید که شهره ی آفاق است بروم اما پیشامدها که انسان فانی بندرت می تواند اراده ی خود رابرآنها اعمال کند، مدت های مدید مرا از اجرای این آرزو بازداشته بود.» سرانجام دراواخر سال ۱۸۴۰م/ ۱۲۱۹هـ.ش تمام موانع برای دوبد برطرف گردیده و وی عازم دیدار آثارباستانی جنوب ایران به ویژه تخت جمشید شد.
او ازطریق شهرهای تهران، قم، کاشان، اصفهان و شیراز به تخت جمشید رسید. سپس از طریق شیراز، کازرون، بهبهان، ایذه، شوشتر، دزفول، شوش، پل دختر، خرم آباد و بروجرد به تهران بازگشت دوبد به هنگام بازگشت از تخت جمشید، درخوزستان با ایل بختیاری و خان مشهورآن محمدتقی خان چهارلنگ آشنا گردید.
اگرچه او انگیزه ی خود ازاین مسافرت پرزحمت و پرخطر را بازدید از آثار باستانی تخت جمشید دانسته است اما انگیزه ها و اهداف واقعی مسافرت وی برای ما کاملاً روشن نیست. او به هنگام رفتن به سوی تخت جمشید، در اصفهان با منوچهرخان معتمدالدوله ارمنی حاکم این شهر دیدار و مذاکره کرده بود. حاکم از اوخواست تا اورا در سفرش به خوزستان برای سرکوبی و تنبیه محمدتقی خان بختیاری همراه نماید. اما دوبد
به وی قول داد که پس از دیدن تخت جمشید در راه بازگشت درخوزستان به اوخواهد پیوست. بارون دوبد از فصل پانزدهم کتابش از ایل بختیاری و خان آنها سخن می گوید. او به حضور محمدتقی خان بختیاری رسید. اما خان بختیاری با او به سردی برخورد کرده و به اصطلاح تحویلش نگرفت. دوبد که خان را با خود برسر لطف ندید تصمیم گرفت که خیلی زودآنجا را ترک کند و به سوی اردوگاه معتمدالدوله حرکت کند.
سیاح روسی در جستجوی علت بی مهری و دلسردی خان بختیاری نسبت به خود برمی آید. تنها دلیلی که به ذهن او می رسد این نکته است که محمدتقی خان فکر می کند که میرزا قوم حاکم بهبهان از من تقاضا کرده است تا به نفعش نزد معتمد مداخله کرده و از او بخواهم رامهرمز را که خان به چنگ آورده است به او پس بدهد درحالیکه دوبد می نویسد که میرزا قوما حاکم بهبهان هرگز چنین تقاضایی از من نکرده بود.
این نکته جالب است که همزمان با روبدروسی، هنری لایارد انگلیسی نیز تحت عنوان بازدید از آثارباستانی خوزستان در آن منطقه حضورداشت. این دونفر چندین بار یکدیگر را درایران نیز ملاقات کرده بودند. یکبار در همدان، باردیگر دربهبهان و این زمان در قلعه ی تل محمدتقی خان بختیاری ملاقات تازه ای میان آنها صورت گرفت.
این دو بعدها نیز درلندن دیدارها را با هم تازه کردند. لایارد انگلیسی طرفدارخان بختیاری بود و درنزد وی سکونت داشت و دوبد روسی مهمان معتمودالدوله دشمن خان بختیاری بود. لایارد در سفرنامه اش به تعریف و تمجید محمدتقی خان و تقبیح و تنقید معتمدالدوله می پردازد و دوبد برعکس درسفرنامه اش نظر خوشی به خان بختیاری نداشته و درعوض ازحاکم تعریف می کند.
دوبد بعد از بی مهری خان بختیاری نسبت به خود محل استقرار معتمدالدوله حرکت کرد. اوپس از ملاقات با حاکم اصفهان از وی خواست تا او را از همراهیش تا شوشتر معاف نماید و اجازه ی بازگشت به تهران بدهد.
اما وعتمد اصرار کرد و سیاح روسی را مجبور به پذیرش خواسته ی خود نموددوبد با معتمدالدوله حرکت کرده و تا مال امیر او را همراهی نمود. محمدتقی خان بختیاری درآنجا از حاکم اصفهان استقبال باشکوهی به عمل آورد.
عظمت و شکوه این استقبال را هم دوبد دوست معتمد و هم لایارد دوست خان بختیاری در سفرنامه هایشان گزارش کرده اند. با پایان مراسم استقبال از معتمد، سیاح روسی با عجله به سوی اشکفت سلمان رفته تا از نقوش آن تصویربرداری نماید.
اما به علت از بین رفتن خیلی از حروف و کلمات نتوانست کار خود را انجام دهد و از انجام این عمل منصرف گردید. سپس از آثار باستانی و تاریخی آنجا دیدن نموده و توضیحات مفصلی درباره ی آن آثار آورده است و همچنین درباره ی شهر شوشان یا شوش توضیحات زیادی ارائه می دهد.
دوبد فصل هجدهم کتاب خود را به توضیحات مفصلی درباره ی محل احتمالی شهر اوکسیان که اسکندر در راه شوش به تخت جمشید آن را به محاصره گرفت اختصاص داده است. در فصل نوزدهم کتابش نیز وی شرحی مفصل از مسائل و موضوعات مختلف بختیاری ها چون صفات، روحیات، مشاغل، البسه و غیره ارائه می دهد.
بارون دوبد در مالمیر از معتمدالدوله خداحافظی کرده و با ترک اردوگاه معتمد به سوی شوشتر حرکت می کند و سپس عازم شوش شده و از مناطقی که ایل بختیاری درآنجا زندگی می کند فاصله می گیرد. او پنج سال بعد درسال ۱۸۴۵م سفرنامه ی خود را تحت عنوان «سفرهایی درلرستان و عربستان» در لندن منتشر ساخت
بارون دوبد از قناعت و ساده زیستی مردم گوشه ای از این خاک در کوه های بختیاری از زنانی سخن می گوید که بلوط های رسیده را که از درخت می افتد جمع و با دستاس خرد می کنند تا نان بپزند و در بیان این ساده زیستی سروده “اولیورگلداست” شاعر انگلیسی را نقل می کند که در قرن هجدهمم سروده بود: انسان در این جا در این پایین جز اندکی نمی خواهد آن اندک را نیز زمانی طولانی نمی خواهد.»۱
بارون دوبد از قناعت و ساده زیستی مردم گوشه ای از این خاک در کوه های بختیاری از زنانی سخن می گوید که بلوط های رسیده را که از درخت می افتد جمع و با دستاس خرد می کنند تا نان بپزند و در بیان این ساده زیستی سروده “اولیورگلداست” شاعر انگلیسی را نقل می کند که در قرن هجدهمم سروده بود: انسان در این جا در این پایین جز اندکی نمی خواهد آن اندک را نیز زمانی طولانی نمی خواهد.»۱
۱-مجید پورشافعی، اقتصاد کوچه، تهران، گام نو، ۱۳۸۵،ص ۱۶۳ – ۱۶۴
دیدگاهتان را بنویسید