اروپایی ها و آمریکایی ها در میان بختیاری ها|جیکاک
جیکاک :
سرهنگ«جیکاک» افسر و مأمور اطلاعاتی اینتلجنت سرویس بریتانیا، در طی جنگ جهانی دوم و پس از آن در ایران نقش زیادی ایفا نمود. وظایفی را که در جنگ جهانی اول بر عهده ی دکتر یانگ بوده است، در خلال جنگ جهانی دوم جیکاک عهده دار شد. او دستیارسرهنگ آندروود بود که به همراه وی توانست«اتحادیه ی عرب» را بر ضد حزب توده سازمان دهد. جیکاک در زمان جنگ جهانی اول فعال مایشای استان خوزستان بود.
او در امور عشایری ایران سابقه ای طولانی داشت و در سالهای جنگ در بسیاری از نواحی ایران به عنوان مشاور سیاسی دولت انگلیس خدمت کرده بود. با خاتمه ی جنگ وی به خدمت شرکت نفت ایران و انگلیس درآمدجیکاک با مرتضی قلی خان صمصام فرزند ارشد نجفقلی خان صمصام السلطنه که در آن زمان فرماندار بختیاری بود صمیمیت و دوستی داشت و مرتباً سوار بر اسب خود را به مناطق دور دست جانکی رسانده و با مرتضی قلی خان دیدار می نمود.
مهراب امیری به نقل از یکی از خوانین بختیاری آورده است که روزی جیکاک در حضور تمام سران و رؤسای طوایف بختیاری با لحن تملق آمیزی خطاب به جمعیت در حالی که به مرتضی قلی خان اشاره می کرد گفت: حضرت اشرف(یعنی مرتضی قلی خان) پدر من است وهرچه امرکند ما(انگلیسی ها) انجام خواهیم داد. این اظهار تملق از جانب کسی که مأموررسمی انگلیس یعنی نماینده ی دولتی بود که می رفت در جنگ جهانی دوم فاتح شود به معنای آن بود که انگلیس در رقابت میان ابوالقاسم خان بختیاری- طرفدار آلمان- و مرتضی قلی خان طرفدار انگلیس حمایت تمام و کمال را از مرتضی قلی خان خواهد داشت.
جیکاک اغلب اوقات خود را در میان عشایر و خوانین هفت لنگ بختیاری می گذراند و لهجه ی بختیاری را به آسانی صحبت نموده و مورد استفاده قرار می داد. او اغلب در مسجد سلیمان زندگی می کرد. اگرچه پس از پایان جنگ لباس نظامی بر تن نداشت ولی با همان خشونت و خودخواهی سابق، ایرانیان را به چشم حقارت می نگریست. به هنگام شورش ابوالقاسم خان بختیاری به هواداری از آلمانها، انگلیسی ها نیز توسط جیکاک، پسر شیخ خزعل را برای ایجاد اغتشاش به نفع انگلیس وارد خوزستان نمودند.
دیوان بیگی استاندار وقت خوزستان(سال های ۲۲-۱۳۲۱هـ.ش) می نویسد هنگامی که پسر خزعل به تحریک انگلیس ها اغتشاش و ناآرامی هایی در خوزستان ایجاد کرده بود، برای چاره جویی و رفع غائله مرتب با جیکاک که تمام آتش ها زیر سر او بود سروکار داشتم. یک شب تلفنی با خانه اش تماس گرفتم. من خودم را معرفی کردم ولی او شاید به خاطر تفنن یا اهانت خودش را به جای نوکرش معرفی نمود و با یک فارسی دست وپا شکسته ای گفت که جیکاک بر اثر پرخوری بیمار شده و خوابیده است.
جیکاک در خلال سال های جنگ جهانی دوم و پس از آن با تمام رؤسا و عمال طراز اول دولتی در خوزستان رابطه ی نزدیک داشت. مهراب امیری در این رابطه می نویسد«خوب به خاطر دارم در سال های آخر جنگ یک روز رییس وقت فرهنگ خوزستان در یکی از جلسات آموزشی یکی از مدارس شرکت کرد. من هم چون جزء کادر آموزشی آن مدرسه بودم در آن جلسه شرکت کردم. هنوز بیش از چند دقیقه از تشکیل جلسه نگذشته بود که مستخدم در را باز کرد و گفت آقای رییس مستر جیکاک منتظر شماست آقای رییس بلافاصله سالن را ترک گفت و جلسه تعطیل گردید. امیری در ادامه یادآور می شود که همین آقای رییس بعدها علی رغم سن زیاد به عنوان کارمند عالی رتبه ی شرکت نفت استخدام گردید که این
باعث تعجب من شد «ولی دفعتاً جلسه ی آن روز و گفته ی مستخدم مدرسه به خاطرم رسید که آقای رییس مستر جیکاک منتظر شماست.» جیکاک با خاتمه جنگ جهانی دوم به استخدام شرکت نفت ایران و انگلیس درآمد. حکومت واقعی مناطق نفت خیز در دست او بود به هنگام ملی شدن صنعت نفت در سال ۱۳۲۹هـ ش این مأمور انگلیسی با گشت و گذار میان عشایر بختیاری این شعار را به گویش بختیاری برای آنها طرح نمود
«تو که مهر علی من دلته نفت ملی سی چنته»
لذا بعضی از عشایر ساده دل و ناآگاه بختیاری زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دسته جات متعدد و درست کردن پرچم و علم های گوناگون علی علی گویان به امامزاده ها رفته و طلب عفو می کردند که آن سال به همین خاطر به سال طلوعی یا سروش معروف گردید. جیکاک عصایی در دست داشت که نصف آن از چوب و نصف دیگر آن از فلز ساخته شده بود وی در داخل آن عصا باطری قرار داده و کلیدی در دسته ی آن جاسازی کرده بود. او به عشایر بختیاری می گفت که تا مهر علی در دل شما وجود دارد نفت ملی به دردتان نمی خورد اگر حرف مرا باور ندارید به این عصا دست بزنید.
بختیاری های ساده دل و بی ریا دست خود را به عصا می زدند و جیکاک بلافاصله کلید عصا را زده، آنان را برق گرفته و تکان می خوردند. وی سپس می گفت این معجزه ی علی (ع) است شما باید دست از زندگی بکشید. علاوه براین او با پوشاندن عبا و بر سرگذاشتن عمامه، به زبان بختیاری برای عشایر بختیاری سخنرانی مذهبی نموده و آنان را به دوری از مسائل مادی تشویق می نمود. جیکاک به بختیاری ها می گفت طلبه هایی که نزد شما هستند سید نیستند. او برای اثبات سخن خود، کبریت را روشن نموده و آتش را به ریش آنها نزدیک نموده و ریش آنان را می سوزاند. اما چون به ریش خودش می گذاشت نمی سوخت.
سپس جیکاک به مردم می گفت:«کسی که ریشش می سوزد سید نیست» در حالی که ریش خودش چون نسوز و مصنوعی بود نمی سوخت. روشن است که انگیزه ی وی از این اقدامات علاوه بر ضربه زدن به مذهب، منحرف کردن افکار بختیاری ها و جلوگیری آنها از پیوستن به نهضت ملی شدن صنعت نفت بوده است که البته جیکاک با سوء استفاده از باورهای دینی آنان تلاش می کرد به این مهم دست یابد. وی با بهره گیری از بی سوادی و ناآگاهی عشایر بختیاری، تحت عناوین مذهبی خرافه گویی و پوچ گرایی را میان بختیاری ها رواج داده و آنان را از باورهای حقیقی مذهب تهی می ساخت.
او حتی تا آنجا پیش رفت که بنابر قولی با زنی از ایل بختیاری ازدواج نمود تا بیشتر اعتماد آنها را به خود جلب نماید. اکثر مواقع با تن پوش بختیاری در میان طایفه ها ظاهر می گشت تا آنها را بیشتر تحت تأثیر قرار دهد. جیکاک در راه جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت تمام تلاش خود را بکار برد. او علاوه بر تشویق بختیاری ها به بی توجهی به ملی شدن صنعت نفت، کوشش نمود تا در کار هیئت خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس خلل ایجاد نماید. به گفته ی حسین مکی به هنگام عزیمت هیئت خلع ید به آبادان، جیکاک تصمیم گرفت عده ای را تحریک کند تا اتومبیل اعضای هیئت را از روی پل بهمن شیر به داخل رودخانه بیندازد اما این توطئه ناکام ماند. سرانجام دولت ایران که به کارشکنی و اخلال جیکاک در امر ملی شدن صنعت نفت پی برده بود وی را از ایران اخراج نمود
دیدگاهتان را بنویسید