جهانگرد روزنامه نگار کلودانه : «ژان شوپفر» با نام مستعار«کلودانه» جهانگرد، نویسنده و روزنامه نگار فرانسوی در نیمه ی اول قرن بیستم است که در اصل ازمردم سوئیس بود، اما چون شهر پاریس را برای اقامت و کار اختیارکرده بودب
ه ملیت فرانسوی درآمد. وی نزدیک به سی سال ازعمرخود را درحضر و سفربه خلق آثارادبی و نمایشی و به خصوص نگارش مقاله و گزارش برای مطبوعات مهم عصرخویش گذراند.
وی با مجلات بزرگ از نزدیک همکاری داشت. ازرویدادهای برجسته ی زندگی حرفه ای وی یکی این است که درجریان جنگ جهانی اول ازسوی دو روزنامه ی «ژیل بلاس» و«پتی پاریزین» به عنوان گزارشگر وقایع جنگ به شهر پتروگراد اعزام گردید
و از ماه مارس۱۹۱۷م تاژوئن ۱۹۱۸م در این شهر که یکی از نخستین خاستگاه های انقلاب روسیه بود بسر برد و شاهد و ناظر نخستین رویدادهای این انقلاب بزرگ و تاریخی بود. او مشاهدات خود را به نگارش درآورد و هنگام بازگشت از این سفر در چهارمجلد به چاپ رسانید.
ویژگی دیگر او این است که درنخستین دهه ی قرن بیستم و مقارن با انقلاب مشروطیت سه بار از راه روسیه به ایران سفرکرده و از یک سو تا بخارا وسمرقند و ازسوی دیگر تا اعماق کوهستان های بختیاری را زیر پا گذاشته است کتاب«گل های سرخ اصفهان یا سیاحت ایران با اتومبیل» شرح نخستین سفر او از طریق روسیه ئ قفقاز به ایران است.
او دراین سفر که با اتومبیل ودر معیت چند تن ازدوستانش صورت گرفت از طریق انزلی و رشت وقزوین به تهران آمده و شپش از طریق قم وکاشان به اصفهان رفته است. این کتاب درسال ۱۹۰۷م همزمان به دو زبان فرانسه و انگلیسی در پاریس منتشر گردید. حاصل سفردوم و سوم وی به ایران کتاب«اوراق ایرانی» است.
این دوسفر طی سال های ۱۹۰۹م و۱۹۱۰م انجام شد. درتابستان ۱۹۰۹م از مسیرباکو، لنکران، انزلی، رشت، قزوین، تهران، دماوند، مازندران، مشهدسر، کراسنودسک، عشق آباد، قوچان، مرو، بخارا، و سمرقند گذشته ودر بهار سال ۱۹۱۰م از مسیر انزلی، قزوین، همدان، سلطان آباد، قم، کاشان و اصفهان و چهارمحال و بختیاری رفته است.
درسفرکلودانه به چهارمحال وبختیاری، همسر وی نیز همراهش بوده است. آنها به همراه چند سواربختیاری از اصفهان به سوی چهارمحال حرکت می کردند. وقتی که ظهر به قلعه ی بی بی مریم خواهر سرداراسعد می رسند درآنجا استراحت کرده و ناهار مورد پذیرایی قرارمی گیرند. بی بی مریم خود درآنجا نبوده و دراصفهان سکونت داشت.
هنگام حضور کلودانه دراصفهان، همسر وب با بی بی مریم دیدار کرده بود. این بی بی بختیاری از او پذیرایی کرده و مقداری شیرینی و حلوای تهیه شده با رغن گوسفند و شکر به اوهدیه داد. بی بی مریم همسر کلودانه را چون خیلی جوان،لاغراندام، کلاه برسر و چکمه پوش بود پسری جوان پنداشته بود.
پس از پذیرایی درقلعه توسط خدمتکاران بی بی مریم، آنها از آنجابه سوی روستای جونقان ملک اربابی علیقلی خان سرداراسعد حرکت کردند وشب هنگام به قلعه ی جونقان رسیده ومورد استقبال و پذیرایی محمدتقی خان ضیاءالسلطان (امیرجنگ بعدی) دومین پسرسرداراسعد قرارگرفتند.
وصف قلعه جونقان از زبان کلودانه
کلودانه درباره ی قلعه یا قصرجونقان می نویسد:«اینجا یک قصر است. ما در یکی از قصور هزار ویک شب هستیم که جن یا افریتی آن را برداشته و به دل کوهستان های دور ازدسترس آدمیان آورده است… اینجا درارتفاع دوهزارمتری از سطح دریا، در دره ای دور افتاده از خاک بختیاری یک تالار آیینه است. چلچراغ های اروپایی از سقف آویخته اند. تالار با کاناپه، مبل، صندلی و میز مبله و مزین شده است
.چند چراغ نفتی روی فرش ها گذاشته اند. این به یقین مظهری است که پیروزی غیر منتظره و عجیب تمدن غربی را نزد بختیاری ها که قومی نفوذ ناپذیرند به اثبات می رساند. خدا می داند چند قطار قاطر از خلیج فارس، اهواز، محمره(خرمشهر) و از راههای تنگ وصعب العبور گذشته اند تا هزاران قطعه آیینه ی این سالن ومبل های از فرنگ رسیده ی آن را به اینجا رسانده اند.
کلودانه و همسر و همراهانش از فرط خستگی خیلی زود در کاخ سردار به خواب می روند و بازدیداز کاخ و محیط پیرامون آن را به صبح روز بعد واگذار می کنند. فردا صبح دیدوبازدیها شروع می شود. کلودانه به تعریف و توصیف صفات جسمی و روحی میزبان خود ضیاءالسلطان و عموهایش می پردازد که در ضیافت حضور دارند.
در این ضیافت، پس از صرف غذا و نوشیدن چای و کشیدن سیگار نوبت به آواز خوانی رسید و جوانان بختیاری از زن کلودانه تقاضا کردند تا برایشان آواز بخواند او نیز یک ملودی عامیانه ی بروتانی که آهنگی حزن انگیز و زیبا داشت برایشان خواند. سپس یکی از بختیاری ها که آوازخوان مشهوری بود شروع به خواندن یک تصنیف بختیاری برای آنها کرد.
سپس نویسنده ی کتاب به توصیف محیط پیرامون قلعه ی سردار اسعد می پردازد. زنش نیز در اندرونی به دیدار بی بی خانم خواهرارشد سردار اسعد می رود. انه می نویسد که:«این بانوی کهن سال به سبب پرکاری و نیروی اراده اش درایران نامی بلند دارد.
هموست که برادرش را واداشت تا به تهران حمله کند نویسنده درادامه از قبرستان بختیاری ها درجونقان بازدید نموده و به توصیف قبرهای بختیاری و شیرسنگی روی آنها می پردازد. روز دیگررا نویسنده و همراهان به گردش در روستای جونقان می پردازند و سرانجام درادامه از ضیاءالسلطان و سایر بختیاری ها خداحافظی کرده و به اصفهان باز می گردند
دیدگاهتان را بنویسید