نگرش بختیاری ها به مسیحیت :شاید بتوان مهمترین و حساس ترین قسمت نظرات سیاحان بیگانه درباره ی مذهب بختیاری ها را آنجایی برشمرد که آنان از نگرش بختیاری ها به مذهب مسیحیت سخن می گویند. اهمیت و حساسیت این قسمت بدان خاطراست که همه ی این سفرنامه نویسان و محققان، مذهب عیسوی داشته و طبعاً این مسئله بر روی قضاوت و تحلیل آنان تأثیر بسیاری داشته و آنان را از پی بردن به حقیقت و ذکر آن بازداشته است.
از میان آنان، این الیزابت مکبن روز است که بیش از همه از این مسئله متأثر گردیده است. وی که دیدگاه منفی اش نسبت به پیوند بختیاری ها و مذهب اسلام را به کرّات بروز داده است، بیش از دیگران تابع احساسات و تعصبات مذهبی خویش قرار گرفته است.
مکبن روز گفتگوی خود را با یک خانم بختیاری که به مسیحیت گرویده بود تشریح نموده و تلاش می نماید که تعلق خاطر بختیاری ها به آیین مسیحیت را به خوانندگان کتابش القا نماید.
وی درجای دیگری از نوشته هایش حتی اظهار می دارد که عمه ی یکی از خان زادگان بختیاری که جهت تحصیل مدتی را در یک خانه ی مسیحی در جلفا به سر می برد، در پاسخ سؤال من که آیا این طفل از مسیحی شدن او نمی ترسد پاسخ می دهد که چون این طفل جهت تحصیل در آینده به پاریس فرستاده می شود پس از همین حالا باید با مسیحیت آشنا گردد.
این نظرات و سخنان مکبن روز در خصوص دلبستگی بختیاری ها به آیین عیسوی را بایستی با دیده ی شک و تأمل نگریست زیرا به نظر می رسد که وی بر این تلاش بوده است تا بختیاری ها را قومی علاقمند به مذهب مسیحیت و دلسرد از آیین اسلام معرفی نماید. نگاهی گذرا به سفرنامه ها و نوشته های مسیحیانی که به سرزمین بختیاری سفر کرده اند بطلان عقاید مکبن روز را در این باره به اثبات می رساند.
به عنوان نمونه لایارد و بیشوپ که به ترتیب یکی از هفتاد و دیگری بیست سال قبل از وی در میان بختیاری ها بسر برده و با آنها حشر و نشر داشته اند مکرراً اظهار می دارند که اغلب بختیاری ها نه تنها آنها را کافر و نجس به حساب آورده و با آنها غذا نمی خورده اند بلکه در بعضی موارد به سختی توانسته اند جان خود را به عنوان غیر مسلمان از دست بختیاری های مسلمان نجات دهند.
در اینجا تنها به یک سخن بیشوپ در این مورد بسنده می شود:«… در همین گیر و دار گروهی از زلکی ها که دو نفراز آنان مسلح به اسلحه ی گرم و بقیه چماق در دست داشتند به طرف من حمله کردند و با صدای بلند مرا «کافر» خطاب می کردند ناگزیر اسلحه ی کمری خود را از جلد خارج کردم و آن را آماده ی شلیک نمودم …»
دیدگاهتان را بنویسید