مریت هاکس:
خانم «مریت هاکس» در سال ۱۸۷۸م در نیویورک متولد گردید. تحصیلات خود را در انگلستان به پایان رسانده و از دانشگاه لندن لیسانس علوم و از دانشگاه بیرمنگام فوق لیسانس علوم گرفت. نویسندگی را از سال ۱۹۲۴م با نوشتن کتاب«کلبه ای در کنار مردم» آغاز کرد و از سال ۱۹۳۰م به روزنامه نگاری روی آورد. او به تمام اروپا، شوروی، ایران و آمریکا سفر کرده و خاطرات سفر خود را نوشته و منتشر نمود. کتاب«ایران، افسانه و واقعیت» خاطرات سفر وی به ایران و دومین کتاب او می باد که در سال ۱۹۳۵م نوشته شده است. وی در اواخر زمستان سال ۱۹۳۳م / ۱۳۱۱هـ.ش از منچستر با یک کشتی باری که او تنها مسافر زن آن بود، به سوی ایران حرکت نمود. پس از ورود به بوشهر و چند روز اقامت در آنجا راه شیراز را در پیش گرفت و مدتی را با طبقات مختلف مردم و ایل قشقایی بسر برد. او سپس از آنجا به اصفهان رفته و با آداب و رسوم مردم آن دیار آشنا می شود. پس از آن راه یزد در پیش می گیرد و با آن شهر آشنا می شود.. سپس به علت ضرورت ادامه ی سفر به کرمان می رود و دوباره به اصفهان بازگشته و از آنجا راه چهارمحال و بختیاری را در پیش گرفت او در چهارمحال وبختیاری به گفته ی خودش به حضور«آخرین امیر بختیاری» رسیده و مهمان او می گردد. اما دقیقاً ذکر نکرده است که این آخرین امیر بختیاری چه کسی می باشد؟ یوسف خان امیر مجاهد یا لطفعلی خان امیرمفخم و یا خان بختیاری دیگری. اما به احتمال زیاد و آنچنـان که نویسنده به توصیف این آخرین امیـر بختیـاری می پردازد او نمی تواند شخص دیگری غیر از امیر مجاهدباشد. مریت هاکس در طی سفر خود به چهارمحال و بختیاری از مهمان نوازی ها، انواع غذا و نوشیدنی، درختان میوه، خدمتکاران، وضعیت بهداشتی و پزشکی، دامها و حیوانات و کالاهایی که از آنها به دست می آید و خیلی مسائل دیگر سخن می گوید. او قسمت بیشتری از نوشته های خود را به توصیف و تعریف خان بختیاری اختصاص می دهد وی درباره ی او می نویسد:«امیر میزبانی تمام عیار است زیرا با آنکه بر یک میلیون و دویست و پنجاه هزارنفر حکمرانی می کند که بعضی از آنها مایع زحمت اند، در عین حال می داند که من صبحانه یک تخم مرغ می خورم یا دوتا، خوراک مورد علاقه ام برای ناهار چیست برای کودک چادر نشین چطور آواز خواندم و وقتی اسبم رم کرد چه اتفاقی افتاد، نیز دستور می دهد گاوی را مخصوصاً بدوشند زیرا می داند که انگلیسی ها دوست دارند چای را مخلوط با شیر صرف کنند. سن امیر هفتاد یا هشتاد سال است، کسی به درستی نمی داند، از سه همسر دائمی اش صاحب بیست و پنج فرزند شده است که از این تعداد هشت پسر و هشت دختر زنده مانده اند… در جوانی چندان سر به راه نبوده است ولی حالا صبح زود برای ادای نماز بیدار می شود و تا شب نمازهای پنجگانه را که بر هر مسلمان مؤمن واجب است بجا می آورد. او از انواع تجارب زندگی بشری برخوردار بوده است، مانند جنگ و صلح، قدرت و تابعیت، نومیدی و پیروزی، دلدادگی و ازدواج، ورزش و تفریح مناسب کوهستان، سخت ترین زندگی چادرنشینی و داشتن خانه ای مجلل در تهران که نمونه ای از کاخ های معروف عصر رنسانس فرانسه است.»
مریت هاکس سپس به دیدوبازدید از چادرهای عشایر بختیاری پرداخته و به مکان های مختلف سرکشی کرده است. او مسائلی چون نظام چادرنشینی، وظایف مرد و زن، ازدواج ومسائل زناشویی، مراسم عروسی و رقص و آواز بختیاری ها را در سفرنامه ی خود تشریح نموده است. خانم هاکس به هنگامی در چهارمحال و بختیاری حضور یافته بود که رضاشاه در حال اجرای سیاست اسکان عشایر یا تخته قاپو در میان ایلات به ویژه بختیاری ها بود، لذا بختیاری ها نسبت به حکومت رضاشاه نظر خوشی نداشتند. نویسنده ی سفرنامه پس از دیدوبازدید از چهارمحال و بختیاری به اصفهان بازگشته و از آنجا به قم و سپس راهی تهران گردید. خانم هاکس پس از آن گشت و گذاری در شمال ایران داشته و در بازگشت به تهران با دریافت تلگرافی غیرمنتظره، مجبور می شود ایران را ترک کند. او عازم خانقین می شود و با یک کشتی باربری که از بصره عازم نیویورک بود به انگلستان بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید