محمدتقی خان چهارلنگ:
محمدتقی خان کیان ارثی از شاخه ی چهارلنگ بختیاری از جمله خوانین بختیاری در عصر قاجار بود که مدعی استقلال از حکومت مرکزی بوده و از فرمان سلاطین قاجار اطاعت و پیروی نمی کرد. پدرش علی خان و مادرش بی بی خانم دختر قایدآقامیرمکوندی نام داشتند. او نوه ی حبیب اله خان و نبیره ی رشیدخان کیان ارثی بود. مادر رشیدخان خواهر علی مردان محمودصالح بود که با کریم خان زندبر سر کسب قدرت رقابت می کرد. علی خان پدرمحمدتقی خان به سعایت عموزاده اش حسن خان، از حکومت بختیاری عزل گردیده و چشمانش به دستور فتحعلی شاه قاجار میل کشیده شد. شاه قاجار حسن خان را به جای وی به حکومت بختیاری منصوب نمود.علی خان دارای هفت پسر به نام های ابوالفتح خان، محمدتقی خان، علی نقی خان، خان باباخان، کریم خان، کلبعلی خان و اسدخان بود. فرزندان وی مخفیانه و دور از چشم حسن خان در روستای فریدن زندگی می کردند و مترصد فرصت بودند تا انتقام پدر خویش را از حسن خان بگیرند.
محمدتقی خان از کودکی مورد علاقه ی پدر بوده است با وجودی که بزرگترین پسر وی نیز نبوده است. علی خان نابینا همیشه به سر و صورت وی دست مالیده و او را «بره قوچی» خود می خواند. و بدین صورت به این پسر امید داشت که بتواند انتقام پدر را بگیرد .پس از اینکه محمدتقی خان به سن هیجده سالگی رسید به همراه دو تن از برادرانش وارد خوابگاه حسن خان گردیده و او را به ضرب گلوله از پا درآورد. چون علی رضاخان پسرحسن خان کوچک بود دولت مرکزی حکومت بختیاری را به فتح اله خان برادر حسن خان واگذار کرد اما محمدتقی خان با وی نیز طرح دوستی ریخته و سپس اورا نیز به قتل رسانید. از آن پس نفوذ محمدتقی خان در میان طوایف چهارلنگ گسترش یافته و اغلب این طئایف ریاست و رهبری او را پذیرفته و به اطاعت از وی گردن نهادند.
اما او خواستار ریاست بر کل ایل بختیاری بود در حالی که در این زمان در شاخه های هفت لنگ بختیاری چهار حکومت محلی وجود داشت که در اطاعت وی نبودند. محمدتقی خان تصمیم گرفت تا به هر نحو شده با پایان دادن به این حکومت های محلی، شاخه ی هفت لنگ را نیز به زیر نفوذ خود درآورد. او برای رسیدن به این هدف در سال ۱۲۴۸هـ.ق به همراه چند تن از برادران و یاران خود به عنوان مهمانی و عیادت به خانه ی عزیزاله خان نوروزی رییس طایفه ی دینارونی(یکی از چها حکومت محلی هفت لنگ) رفته و پس از صرف نهار مطابق نقشه ی قبلی و غافلگیرانه او را در بستر بیماری به ضرب گلوله به قتل رسانید.
این عمل یکی از اشتباهات سیاسی چهارلنگ بود که باعث گردید تا اعضای طایفه ی دینارونی نه تنها از وی اطاعت نکرده بلکه به صف مخالفان وی پیوستند. آنان و دیگر مخالفان محمدتقی خان با تحریک و تشویق و کمک رساندن به دولت قاجار باعث شکست بعدی محمدتقی خان گردیدند. علاوه بر طایفه ی کیان ارثی، طوایف دیگری نیز ریاست او را پذیرفته و جزء ابواب جمعی او درآمدند. این طوایف دارای هجده هزار و هفتصد نفر افراد مسلح بوده که حدود شش هزار نفر از آنها، تفنگچی سوار بوده و دارای تفنگ های فتیله ای بودند. اما این رقم خیلی مبالغه آمیز به نظر می رسد. به اعتقاد لایارد، محمدتقی خان در صورت لزوم می توانست حدود سیزده هزار نفر مسلح یعنی ده هزار تفنگچی پیاده و سه هزار سواره گردآوری کند مقر اصلی و مرکز حکومت محمدتقی خان بختیاری در قلعه ی تل در نزدیکی مال امیر(ایذه ی کنونی) بوده و وی از آنجا بر مناطق دوردست تا فریدن اصفهان حکومت می نمود.
اگرچه محمدتقی خان دارای لیاقت، شایستگی، کاردانی و شجاعت بسیار بود اما این نکته روشن است که تنها قدرت قابل تحسین و لیاقت شخصی او باعث موفقیتش نگردید بلکه اوضاع سیاسی و اجتماعی قلمرو تحت نفوذش نیز باعث پیشرفت و پیروزی وی گردید. او برای اینکه قبایل دیگر اطاعتش را گردن نهند، چند تن از خواهران خود را به ازدواج رؤسای قبایل درآورده و خود نیز جهت پیوند فامیلی و ایجاد وحدت و مودت میان طوایف بختیاری دختران و یا خواهران رؤسای قبایل را به ازدواج خود درآورد. به عنوان مثال پس از کشتن حسن خان دخترش را به عقد خوددرآورد
محمدتقی خان نه تنها با سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» در دربار قاجار مقابله می نمود بلکه با هوش و درایت و سیاست خود تفرقه افکنی قاجارها میان طوایف بختیاری را تبدیل به اتحاد و دوستی نمود. او در سال ۱۲۴۹هـ.ق که آخرین سال پادشاهی فتحعلی شاه قاجار بود بر ضد دولت مرکزی قاجار قیام نمود. ابتدا بیست هزار تومان مال دیوانی خزانه ی اصفهان را که به تهران حمل می شد تصرف نمود و از نظر مالی خود را تقویت کرد. سپس کار او بالا گرفته و سرانجام با هشت هزار سوار شوشتر را محاصره کرد. اسداله میرزا پسر شاهزاده محمدعلی میرزای دولتشاه که بر شوشتر حکومت می کرد، یارای مقاومت در برابر وی نداشته و شهر را به خان بختیاری واگذاشت. محمدتقی خان سپس بر دزفول نیز دست یافته و از سوی دیگر رامهرمزو بهبهان را تصرف نمود. او به واسطه ی حسن تدبیر و سیاست با رؤسای طوایف و قبایل بختیاری و نیزرؤسای طوایف غیربختیاری صمیمیت و دوستی داشت
فتحعلی شاه قاجار در سال ۱۲۵۰هـ.ق راهی اصفهان شد تا ضمن پرداختن به اهداف دیگر، قیام استقلال طلبانه ی محمدتقی خان بختیاری وتحرکات دیگر خوانین جنوب را سرکوب نماید. اما خود در این میان در اصفهان درگذشت و با مرگ وی لشکرکشی دولت مرکزی موقتاً متوقف گردیده و تحرکات محمدتقی خان همچنان وسعت گرفته و ادامه یافت. محمدشاه با رسیدن به سلطنت، بهرام میرزامعزالدوله را با پنج هزارسوار و پیاده و شش عراده توپ به سوی مقر محمدتقی خان در قلعه ی تل روانه کرد.اما محمدتقی خان به دژ منگشت پناه برد و .سرانجام طرفین به مصالحه و آشتی رضایت دادند سوی هرات و تصرف آن گرفت، از جانب محمدتقی خان بختیاری خیلی دل نگران بود. لدا برادر خود به نام سلطان مرادمیرزاحسام السلطنه را با شش هزار سرباز به سوی ایل بختیاری گسیل داشت. در زمستان همین سال حسام السلطنه درکوههای بختیاری با خان بختیاری درگیر جنگی طولانی شد.
چون درگیری به طول انجامید محمدتقی خان حاضر به آشتی شد و شاهزاده ی قاجار نیز چون موقعیت خان بختیاری را مستحکم دید حاضر به مصالحه گردید. درسال ۱۲۵۳هـ.ق که محمدشاه تصمیم حرکت به سومین و آخرین مرحله ی مبارزه ی محمدتقی خان بختیاریبر ضد دولت قاجار در سال ۱۲۵۷هـ.ق شکل گرفت. خان بختیاری در این سال از پرداخت مالیلت به دولت استنکاف ورزیده و همین بهانه ای گردید تا منوچهرخان معتمدالدوله ی ارمنی حاکم اصفهان و خوزستان نزد محمدشاه قاجار متمرد و نافرمان معرفی نماید. او نزد محمدشاه، محمدتقی خان را متهم نمود که با شاهزادگان قاجاری مدعی سلطنت که به بغداد فرار کرده بودند رابطه داشته و به همین خاطر از پرداخت مالیلت به دولت خودداری می کند. لذا شاه به او دستور داد تا خان بختیاری را تنبیه نماید. واقعیت این است که دولت ایران از یک سو و شخص معتمدالدوله ی ارمنی از سوی دیگراز گسترش و نفوذ و اقتدار محمدتقی خان در بین طوایف رشک برده و نمی توانستند آن را تحمل نمایند.
زیرا که در قاموس سیاسی نظام قاجاریه افراد قدرتمند جایی نداشته و می بایست از صفحه ی روزگار حذف گردند. سرانجام در بهار سال ۱۲۷۵هـ.ق معتمدالدوله از اصفهان بسوی خوزستان حرکت نمود. خان بختیاری که برادرش در گروگان دولت بود بر سر دو راهی قرارگرفته نمی دانست چه تصمیمی بگیرد. وی در این فرصت لایارد انگلیسی را که به نزد وی آمده بود برای درخواست کمک از انگلیسی ها به جزیره ی خارک فرستاد و می خواست بفهمد که آیا انگلیسی ها در صورت بروز جنگ با دولت مرکزی به وی کمک خواهند کرد؟ و آیا با عقد قرارداد در مقابل شاه از وی حمایت می نماید؟ و آیا پس از پایان جنگ او را به عنوان حکمرا ن مستقل خوزستان به رسمیت می شناسند یا خیر؟ اما لایارد با دست خالی از جزیره ی خارک به قلعه ی تل بازگشت زیرا که فرمانده ی نیروی انگلیس در خارک گفت جنگ بین ایران و انگلیس پایان یافته است و دولت بریتانیا دیگر از نظر سیاسی نمی تواند از خان بختیاری حمایت نماید. از سوی دیگر معتمدالدوله به همراه نیروهایش لحظه به لحظه به مقر خان بختیاری نزدیکتر می شد. محمدتقی خان پس از رسیدن او، استقبال محترمانه و با شکوهی از وی به عمل آورد.
معتمدالدوله از او خواست تا قشون خود را مرخص نموده و با چند تن از خواص و نزدیکان خویش به اردوگاه وی بپیوندد و حتی گفت که حاضر است به قرآن سوگند یاد کند که هیچگونه صدمه ای به او و بستگانش نرسانده و او را مجدداً در مقام حاکم بختیاری و خوزستان ابقاء نماید. اما محمدتقی خان که به حرف و سوگند خان ارمنی اعتمادی نداشت نپذیرفت. معتمدالدوله سپس سیاست خود را تغییر داده و با قانع شدن به قبول هدایایی، علی نقی خان برادر خان بختیاری را به عنوان گروگان برده و روانه ی شوشتر شد. او در مسیر خود تعدادی از خوانین بختیاری و افراد محمدتقی خان را دستگیر نموده و پس از رسیدن به شوشتر از خان بختیاری خواست تا پسر بزرگش را به گروگان نزد وی بفرستد و سوگند یاد کرد که در آن صورت بدون جنگ به اصفهان خواهد رفت اما پس از اینکه محمـدتقی خان پسـر بزرگ خود را روانه ی اردوگاه معتمدالدوله در شوشتر نمـود حاکم مکـار و حیلـه گر قاجاری او را به گروگان گرفته و به محمدتقی خان خبر داد که یا تسلیم شده و یا گروگان ها را به قتل خواهد رساند.اما در این زمان همه ی فرصت ها از کف خان بختیاری رفته وروزبروز نیروهای وی تضعیف و یاران و طرفدارانش از نزد وی پراکنده شده و یا به قوای معتمدالدوله می پیوستند. محمدتقی خان که چاره ی دیگری برایش نمانده بود به شیخ ثامربنی کعب پناهنده شد. اما معتمد که در حیله گری و دروغ گویی مهارت بسزایی داشت مجدداً سوگند یاد کرد که در صورت تسلیم شدن خان بختیاری به وی صدمه ای نخواهد زد.
لذا محمدتقی خان که همه ی راهها را به روی خود بسته می دید برخلاف میل شیخ بنی کعب تصمیم گرفت که خود را تسلیم معتمدالدوله نماید، شاید که وی این بار به سوگند های شدید و غلیظ خود وفادار مانده و از اذیت و آزار وی صرف نظر نماید. اما به محض رسیدن محمدتقی خان به اردوگاه معتمد، حاکم با وی به درشتی و خشونت سخن گفته و او را به زنجیر کشید. شبیخون بختیاری ها و اعراب برای آزادی محمدتقی خان بختیاری نیز قرین موفقیت نبود و به نجات وی نیانجامید. معتمدالدوله، خان بختیاری را تحت الحفظ به شوشتر برده و پس از مدتی از آنجا به تهران فرستاد. خان بختیاری در نیاوران زیر نظر علی خان حاجب الدوله زندانی شد و روزی بیست و هفت قران مقرری برای مخارج خانواده اش تعیین کردند. ظاهراً محمدشاه قصد کشتن وی را داشت اما با شفاعت و وساطت حبیب اله خان شاهسون امیر توپخانه از این تصمیم منصرف گشت و خان بختیاری را به وی سپرد.
وی برای آزاد کردن محمدتقی خان تلاش بسیار می کرد اما از کم شانسی خان بختیاری دو ماه بعد حبیب اله خان شاهسون فوت کرد و لذا محمدتقی خان دوباره به زندان افتاد. مدت پنج سال در زندان توپخانه بود. در زمان سلطنت ناصرالدین شاه می خواستند وی را به زندان اردبیل بفرستند، لیکن عده ای مانع شدند و او را به همراه برادرش علی نقی خان به مدت دو سال به زندان تبریز فرستادند سپس مجدداً او را به تهران آورده و تا سال ۱۲۷۰هـ.ق / ۱۸۵۱م که در گذشت همچنان در زندان توپخانه در تهران بسر برد.
بعد از مرگ محمدتقی خان، برادرش علی نقی خان، دو پسرش، خاتون جان خانم همسرش و فاطمه سلطان همسر علی نقی خان به عنوان گروگان در تهران باقی ماندند و بقیه افراد که شامل شصت تن می شدند اجازه یافتند که به مناطق بختیاری مراجعت کنند
دیدگاهتان را بنویسید