«پیتر اوری» مورخ انگلیسی و استاد دانشگاه کمبریج به هنگام ملی شدن صنعت نفت در ایران حضور داشت. وی در آن هنگام ریاست اداره ی جاسوسی شرکت نفت ایران و انگلیس در مسجدسلیمان را بر عهده داشت اما در ظاهر مشغول تدریس زبان انگلیسی بوده است. بنابه گفته ی حسین مکی، وی جوانی مو بور، خوش اندام و دارای قامتی موزون وقیافه ای جذاب وگیرا بود، به زبان فارسی مثل یک ایرانی خوش لهجه صحبت می کرد، در رشته ی السنه شرقی از دانشگاه کمبریج فارغ التحصیل شده و به بیشتر زبان های شرقی آشنا بود. او در ادبیات فارسی به قدری مطالعه و تبحّر داشت که مثل یک ادیب، از شعرای بزرگ ایران و آثار آنها سخن می گفت و درباره ی عقاید آنها بحث می کرد. از عرفان و تصوف اطلاعاتی داشته و گاهی درباره ی عقاید عرفا و اهل تصوف مباحثه می کرد
مکی می نویسد:
«این شخص در آبادان خیلی می کوشید تا خودش را به من نزدیک کند. یک بار مرا در منزلم ملاقات کرد و در همان ملاقات بود که من از اطلاعات نسبتاً وسیع او در ادبیات و زبان فارسی آگاه شدم. بعد از ملاقات آبادان که یک ساعت طول کشید و از هر دری سخن به میان آورد تا مرا خوب ورانداز کند و ببیند که به اصطلاح چند مرده حلاج هستم» دیگر او را ندیدم و معلوم بود که همان روزها به مسجد سلیمان رفته و دنبال کار و نقشه های خود را گرفته است اوری مأمور ایلتنجت سرویس دولت انگلیس بوده و سخت مورد توجه مقامات شرکت نفت ایران و انگلیس بود. وی پس از مراجعه از آبادان به مسجدسلیمان، به میان ایلات و عشایر بختیاری رفته
و آنها را بر ضد ملی شدن صنعت نفت تحریک می نمود. او به بعضی از افراد ساده و بی اطلاع بختیاری می گفت:«حالا که نفت ملی شده و به دست ایرانی ها افتاده و منافع آن به جیب دولت می رود، باید به شما در شرکت کار بدهند و لازمه اش این است که خود شما به شهر آمده و از هیات مدیره و رؤسای جدید کار بخواهید.» لذا عده ای از افراد بختیاری حرف های او را باور کرده و به صورت دسته جمعی به مسجدسلیمان رفته، در جلو شرکت تجمع نموده و تقاضای کار نمودند.
از طرف دیگر پیتر راوی به میان کارگران شرکت نفت رفته و به آنان گفت:«حالا که نفت ملی شده و به دست خود شما افتاده است چرا حقوق شما را زیاد نمی کنند؟» بر اساس تحریکات وی عده ای از کارگران نیز هر روزه تقاضای حقوق داشته و اسباب زحمت اولیای شرکت در مسجدسلیمان شده بودند. اوری که از موفقیت های خود مسرور گشته بود دست از تحریک برنداشته و به طور مرتب به این آتش دامن می زد.
با توجه به اینکه هیات مدیره ی شرکت ملی نفت به تازگی شروع به کار نموده و این تحریکات برای آنها گران تمام می گردید لذا دستور تعقیب و دستگیری اوری به فرمانداری نظامی مسجدسلیمان صادر گردید حسین مکی درباره ی نحوه ی خروج اوری از کشور چنین می نویسد:«آن روز ناگهان زنگ تلفن بلند شد وقتی گوشی را برداشتم گفتند که از مسجدسلیمان می خواهند با شما صحبت کنند. مهندس همایونفر از مسجدسلیمان با نگرانی گزارش داد که مستر اوری در میان ایلات بختیاری و کارگران مسجدسلیمان دست به تحریکات زده و عده ای از افراد ایل را بر علیه اولیای شرکت شورانیده، همه تقاضای کار و اضافه حقوق دارند
و این امر سبب نگرانی است. من همان وقت از حضور یکی از جاسوسان اینتلجنت سرویس که در دفتر من مراقب جریان بود، همچنین کنترل وسایل ارتباطی استفاده نموده گفتم به فرماندار نظامی مسجدسلیمان تلفن کنید و بگویید فوری یک دادگاه صحرایی در آنجا تشکیل بدهند و این شخص را محاکمه و اگر در مقررات دادگاههای نظامی صحرایی برای اینگونه اشخاص مجازات اعدام پیش بینی شده اجرا نمایند. این حرف را من چنان جدی گفتم که مأمورین مخفی کنترل تلفن باور کرده و مضطرب شدند و تنها من و سرتیپ ریاحی که در آن هنگام در اتاق نشسته بود می دانستیم که هرگز چنین کاری عملی نیست… نتیجه ی این بلوف سیاسی این شد
که همان روز قبل از ظهر یک هواپیمای شرکت به مسجدسلیمان رفت و اوری را بدون آنکه اثاثیه اش را جمع کند به آبادان آورد و پس از ویزای گذرنامه یکسره او را همان روز به بصره بردند. موقعی اطلاع پیدا کردم بلوف کار خود را کرده است که رییس شهربانی آبادان تلفنی اطلاع داد که مستر اوری تقاضای ویزای خروج کرده است، گفتم فوراً ویزا کنید پیتر اوری درباره ی تاریخ، ادبیات و فرهنگ ایران مقالات و کُتبی را به رشته ی تحریر درآورده است که از جمله ی آنها کتاب«تاریخ ادبیات معاصر ایران» است که به فارسی ترجمه گردیده و در سه جلد منتشر شده است
دیدگاهتان را بنویسید