:
بی بی زینب دختر ابدال خان پسر کلبعلی خان دورکی در سال ۱۲۶۶هـ.ق در سال قتل پدرش در جنگ و توطئه ی قتل عموهایش در قلعه ی لوط اندیکا- به ازدواج امامقلی خان حاجی ایلخانی درآمد. مادرش که دختر شفیع خان بود بعد از قتل ابدال خان به عقد ابوالفتح خان برادر وی درآمد و پس از کشته شدن ابوالفتح خان با حسینقلی خان ایلخانی ازدواج کرد که نجفقلی خان صمصام السلطنه حاصل این ازدواج بود. به عبارت دیگر بی بی زینب و صمصام السلطنه خواهر و برادر مادری می باشند. بی بی زینب چون به زیارت خانه ی خدا نائل گردیده بود به حاجیه بی بی مشهور گردید.
حاجیه بی بی زینب یکی از زنان متنفذ و مقتدر ایل بختیاری در روزگار خویش بوده است که هم بر روی شوهرش، هم بر روی پسرانش و هم بر روی خیلی از خوانین دیگر بختیاری دارای نفوذ کلام بوده است. وی بارها در مقابل حسینقلی خان ایلخانی، رضاقلی خان ایلبگی، پسران خویش و سایر پسران امامقلی خان موضع گرفته و حرف خود را به کرسی می نشانید. مکبن روز درباره ی وی می نویسد:«در حال حاضر محترم ترین بی بی های بختیاری حاجیه بی بی زینب بیوه ی حاج ایلخانی است و پسرانش هر دو یعنی غلامحسین سردار محتشم ایلبگی بختیاری و سلطان محمدخان سرداراشجع حاکم اصفهان به توصیه های او احترام زیادی می گذارند و در بیشتر موارد با وی به مشورت می پردازند.» همین نویسنده در جای دیگر از کتابش اضافه می کند که:«… با آنکه نود سال از عمرش می گذرد هنوز در مسائل سیاسی ایل دخالت دارد و از نفوذ زیادی بهره مند است.» این بی بی بختیاری در مسائل ایلی چنان قدرتمند بوده است که گاهی پسران خویش را مورد توبیخ و سرزنش قرار داده و آنها را برخلاف میلشان مجبور به کاری می نمود و یا از انجام کاری بازمی داشت. پسرانش و اغلب رجال بزرگ بختیاری به رأی و سخن او احترام گذاشته و آن را پذیرفته و به آن عمل می کردند. اسکندرخان عکاشه که با وی مکرراً دیدار داشته است از موضع گیری های وی در مقابل پسرانش و تشویق یا تهدید آنها سخن می راند:«حاجی بی بی عصبانی شده بود با صدای بلند و رسا سردار محتشم را به باد فحش و دشنام گرفته بود، هنگامه ای برپا کرده که تمامی اهالی قلعه پریشان از منزل ها بیرون آمده بودند بدانند چه واقعه ای روی داده است.آکلبعلی را مخاطب کرده که برو قاطر سواری مرا پالان کنید، پسر حبیب اله خان را هم بگو حاضر شود او را با اسناد و مدارک برداشته ببریم خدمت آقا نجفی(نجفقلی خان صمصام السلطنه) مدارکش را ارائه دهم، بدانم غلامحسین فلان فلان شده چه حقی دارند. سردار محتشم حاضر شده و قسم و قرآن یاد می کند که این مطلب را محمدرضا(سردار فاتح بعدی) خودسازی کرده است، هر قدر التجا می کند که معزی الیه را ساکت کند ثمر نکرد…»
دیدگاهتان را بنویسید